English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6196 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neutron source U منبع نوترون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
neutron U نوترون
neutrons U نوترون
line source U منبع خطی منبع شبکه
neutron number U عده نوترون
neutron emitter U متصاعدکننده نوترون
neutron mass U جرم نوترون
slow neutron U نوترون کند
fast neutron U نوترون سریع
neutron number U عدد نوترون
neutron generator U مولد نوترون
activation detector U دستگاه تعیین غلظت نوترون
nucleon U ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
nucleon U پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
nuclide U انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
origins U منبع
reference U منبع
cistern U منبع اب
references U منبع
pool U منبع
pooled U منبع
pools U منبع
hotbeds U منبع
receptacles U منبع
receptacle U منبع
cisterns U منبع اب
cisterns U منبع
fountain U منبع
cistern U منبع
fountains U منبع
resource U منبع
fount U منبع
water supply U منبع اب
head spring U منبع
origin U منبع
water supplies U منبع اب
small reservoir at well top U منبع
source code U کد منبع
wellspring U منبع
water system U منبع اب
hotbed U منبع
supplied U منبع
supply U منبع
rootstock U منبع
supplying U منبع
resourc U منبع
source U منبع
electron emitter U منبع الکترون
system resource U منبع سیستم
store of value U منبع ارزش
source routine U روال منبع
source register U ثبات منبع
agency of communications U منبع ارتباط
aliunde U از منبع دیگر
attack origine U محل یا منبع تک
cold water supply U منبع ابسرد
cooling water supply U منبع اب سرد
data source U منبع داده
current supply U منبع جریان
source U منبع منشاء
cold body U منبع سرد
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
wellhead U منبع چشمه
voltage source U منبع الکتریسیته
voltage source U منبع قدرت
voltage source U منبع ولتاژ
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
resource U منبع ممر
elevated tanke U منبع اب هوائی
source computer U کامپیوتر منبع
source data U دادههای منبع
message source U منبع پیام
mains supply U منبع شبکه
magnetic storage U منبع مغناطیسی
source document U سند منبع
lighting source U منبع روشنایی
second source U منبع دوم
resource sharing U اشتراک منبع
power supply U منبع انرژی
power supply U منبع تغذیه
power supplay U منبع تغذیه
power supplay U منبع قدرت
power source U منبع قدرت
resource allocation U اختصاص منبع
resource file U فایل منبع
resource management U مدیریت منبع
source language U زبان منبع
source of power U منبع انرژی
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
fountainhead U منبع خبر
source program U برنامه منبع
excitation source U منبع برانگیختگی
energy supply U منبع انرژی
energizer U منبع انرژی
elevator boot U منبع بالابر
heat supply U منبع حرارتی
illuminant U منبع نور
light source U منبع نور
light point U منبع روشنایی
isogenous U دارای یک منبع
information source U منبع اطلاعات
incandescent source U منبع ملتهب
image source U منبع تصویر
source listing U لیست منبع
source of power U منبع قدرت
radiation source U منبع تشعشع
mined U منبع مامن
authority U منبع موثق
noises U منبع تغذیه
mine U منبع مامن
mines U منبع مامن
source U منبع برق
noise U منبع تغذیه
original U منبع سرچشمه
originals U منبع سرچشمه
gravy trains U منبع در امد نامشروع
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
source data automation U خودکاری داده منبع
bonanza U منبع عایدی مهم
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
bonanzas U منبع عایدی مهم
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
adscititious U دارای منبع خارجی
gravy train U منبع در امد نامشروع
candlepower U شدت نور یک منبع
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
motor U منبع نیروی مکانیکی
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
power supply cable U کابل منبع تغذیه
power supply cable U کابل منبع قدرت
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
power supply switch U کلید منبع تغذیه
line source U منبع خطی شکل
authority U منبع صحیح و موثق
radix U پایه منبع اصلی
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
cistern U حوضچه ارامش منبع
cisterns U حوضچه ارامش منبع
low frequency source U منبع فرکانس پایین
site of the find U منبع [باستان شناسی]
archeological site U منبع [باستان شناسی]
provenance U منبع [باستان شناسی]
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
light source colour U رنگ منبع نور
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
goldmines U منبع در آمد سرشار
goldmine U منبع در آمد سرشار
source listing U لیست برداری منبع
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
voltage source U منبع فشار الکتریکی
welding source U منبع جریان جوش
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
x ray source U منبع اشعه رونتگن
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
switches U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
sagged U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sags U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
sag U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
Recent search history Forum search
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1cartridge
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com